شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ،
می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ، بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.....
علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه ، پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم