حواس شهر
پَرتِ شب عید و بـرف و باران است ..
ولـــــی
حواس من
آغشته به عطر " تـــــــــو " ...
فصل باران است بارانی شویم / از درون جوشیم و طوفانی شویم
بوی خاک و بوی نمناک چمن / کیف دارد زیر باران تر شدن
در تمام قطره ها تکثیر شو / زیر باران خدا تطهیر شو . . .
دمش گرم ، باران را می گویم …
به شانه ام زد و گفت :
خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ،
می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ، بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.....
علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه ، پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم
باران
یا
دوشِ آب،
چه فرقی میکند؟
وقتی عاشقی
زیرِ هیچکدام
آواز نخواند...
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است!
مثل همین باران بی سوال
که هی می بارد...
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!
بدون تو تابش افتاب کمرنگ است
به هر کجا که روی هر زمان و هر لحظه
دلم همیشه برای نگاه تو تنگ است
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
باران
بهانه ای بــــــود...
کـــــه زیر چتـــــر من...
تا انتهای کــــــــــــــــــــــــــوچه بیایی
کاش...
نه کوچـــــــــــــــه انتهایی داشت..
و
نه باران بند می آمـــــد